پژوهش عدالت چیست؟چه نقشی در پیشرفت كشور دارد؟ - دانلود



پایان نامه عدالت چیست؟چه نقشی در پیشرفت كشور دارد؟ در 186 صفحه ورد قابل ویرایش

پژوهش عدالت چیست؟چه نقشی در پیشرفت كشور دارد؟ در 186 صفحه ورد قابل ویرایش


فهرست مطالب:

    مقدمه
    چكیده

 فصــــل  اول
عدل چیست؟و چرا عدالت زیباست ؟

    عدالت چیست؟
    حسن و قبح عقلی
     سرچشمه « ظلم » یکی از امور زیر است
    فلسفه آفات و شرور
    فلسفه حوادث ناخوشایند زندگی
    مساله جبر و اختیار
    روشنترین دلیل برای آزادی اراده و اختیار
    « امر بین الامرین » چیست؟
    هدایت و ضلالت به دست خدا است .
    عدل خداوند  و مساله « خلود »
    نگاهی به معنای لغوی عدل
    مفهوم اصطلاحی عدل
     جایگاه عدل در بیان علوی
    مفهوم عدالت اجتماعی
    فرق میان « عدالت »  و « مساوات  »
    گونه شناسی مفاهیم عدالت اجتماعی:
    مبانی معرفت شناسی عدالت
    تعریف عدالت
    آیا عدالتخواهى فطرى است؟
    نظر نیچه و ماكیاول
    نظر برتراند راسل
    نظر ماركسیسم
    نظر اسلام

فصــــل  دوم  
حكومت اسلامی برقراری عدالت

    عدالت اجتماعِی در حکومت علوِی
    اوضاع سیاسى و اجتماعى و ادارى
     عدالت اجتماعی و حکومت اسلامی
    انقلاب آزادی استقلال

فصــــل سوم  

محمد (ص) الگــو در عدالــت پیشرفـت كشـور 
    فریاد یا محمدا

فصــــل  چهارم
علی (ع)  الگو در عدالت پیشرفت كشور

    علِی و عدالت
    علی ( ع ) ، عدالت و بیت المال
    على علیه السّلام و مرد یهودى
    امام علی ( علیه السلام ) و عدالت اجتماعی
    حکومت و عدالت علِی
    ارزش و اعتبار عدالت از نظر نهج البلاغه
    آِیا عدالت شرِیفتر و بالاتر است ِیا بخشندگِی؟
    عدالت نباِید فداِی مصلحت بشود.
    اعتراف به حقوق مردم
    منطق نهج البلاغه در باره عدالت
    حکمران امانتدار است نه مالک
    ارزش عدالت از نظر امام علِی

فصــــل  پنجم
امام خمینی(ره)برقراری عدالت پیشرفت كشور

    امام خمینی و دفاع از حقوق طبقات محروم جامعه
    وصیت نامه امام خمینی
    پرهیز از شعارگرایی در دفاع از حقوق طبقات محروم جامعه
    وجود كارگزاران برخاسته از طبقات محروم جامعه
     توان ایجاد عدالت اجتماعی در سطح سیاست خارجی و روابط بین المللی
    حفظ نظام جمهوری اسلامی در مقابل آسیب های داخلی و تهدیدات خارجی
    پیام ویژه
    عدالت اجتماعی رمز بقا انقلاب اسلامی
    عدالت اجتماعی خط تمایز بین اسلام ناب و اسلام آمریكایی

فصــــل  ششم
جهانـی ســازی عدالــت توسعه متوازن آن

    نجات مسلمین (سید جمال الدین)
     ایده نجات اسلام (مذهب)
     متدولوژی نجات اسلام برای مسلمین
     عزت و اقتدار مسلمین از طریق اجرای شریعت
    شعار نجات اسلام از شرآباد كردن دنیای مسلمین
    شعار نجات مسلمین و اسلام
    جهانی سازی و عدالت
    جهانی سازی و عدالت

فصــــل  هفتم
ملی شدن صنعت نفت، انرژی هسته ای عدالــت پیشرفت كشور

    عدالت و جنجالهای سیاسی

فصــــل  هشتم
تغذیه ، بهداشت ، آموزش عدالت پیشرفت كشور

    توسعه عدالت در دولت احمدی نژاد
    محرومیت دختران از آموزش
    چگونه کودکان و افراد جوان تحت تاثیر اچ آی وی / ایدز قرار می‌گیرند؟
    آموزش عدالت پیشرفت
    هزینه های آموزش ، عدالت ، پیشرفت كشور
    روشهای مختلف استفاده از بهداشت عمومی

فصــــل  نهم  
راههای تحقق عدالـت

     عوامل تحقق عدالت
     موانع اجرای عدالت
     گسترده عدالت در حکومت دینی
     سرآغاز بی عدالتی ها در تاریخ سیاسی اسلام
     جلوه های عدالت در سیره علوی
    ستیز با عدالت گریزان                                                                                                                                                                               
     عدالت علوی در سیاست و اقتصاد

فصــــل  دهم  
حضرت مهدی(عج) عدالت گستر عالم

    برقراری عدالت جاودان
    مساله عمر حضرت حجت
    مشخصات دوره حضرت مهدى علیه السلام
    عدالت و مهدویت در قرآن و احادیث نبوى
    على علیه السلام و مهدویت
    ماهیت قیام مهدى علیه السلام
    مهدویت فلسفه بزرگ جهانى و عدالت
منــــابــع










?    مقدمه

همه ما نیازمند به یک نگاهیم چه آن وقت که در رفاه و آسایش و تجملات غرقیم و چه آن زمان که بیمار و محتاج در گوشه ای تنها . و آن گاه نور گرمی نیست جز توجه الوهیت به سوی ما ,

آیا این اصل عدالت نیست که در فطرت انسان قرار گرفته و آیا خالق آن عین عدالت نیست که به همه عالم فقیر و غنی کوچک و بزرگ از ذره های اتم تا کهکشانها توجه یکسان دارد و باران لطف و رحمت خود را برای همه یکسان می باراند.

پس عدالت چیزی جز قرار گرفتن هر چیز در جای خود نمی باشد که عین عدل را در آفریده های خالق به روشنی می توان دید و برای احیای آن نیز رسولان خود را به سوی خالق خود فرو فرستاد تا با ایجاد حکومت اسلامی برپا کننده این اصل دینی که پایه ای از پنجگانه اصول دین توحید می باشد به وسیله نبوت و امامت آن, عدالت بر پا شده و روز معاد قیامت نیز به آن عمل شود و ما که مسلمانیم آن را باید در این دنیای غافل زنده و احیاء کنیم مگر نه آن که مولای ما با دیدگان دل همه را می بیند. بچه های گرسنه, زنان نیازمند کهنسالان رنج دیده آیا باید نشست  و دست بر دست گذاشت و نظاره گر این همه بی عدالتی بود. در این صورت باید از خود بپرسیم آیا ما مسلمانیم؟ چرا باید عده ای با ظلم و زور همه امکانات مظلومان را بگیرند. و حتی اجازه رشد و توسعه را به آنان ندهند. آیا این عدالت است؟ ولی نه می توان با هشیاری و بیداری و مبارزه با ظلم حق را به حقدار رساند و اجازه تجاوز را به سرزمینهای غریب نداد ( مرگ بر اسرائیل ). اجازه هتک حرمت به پیامبر اسلام را نداد ( مرگ بر دانمارک ) . اجازه دخالت در مسائل دانش صلح  آمیز هسته ای در ایران را نداد و یک صدا بگوییم انرژی هسته ای حق مسلم ماست . ( مرگ بر آمریکا )

به همین دلیل ما بر آن شدیم تا مجموعه را از تعریف عدالت و نتایج اجرای آن در پیشرفت کشور و اینکه چه کسانی برپا کننده عدالت هستند و  مخالفان با آن را بشناسیم و با دید روشن و گامهای استوار در این راه گام برداریم و زیر سایه بیرق عدالت در ظهور عدالت گستر عالم زندگی آرامی را داشته باشیم.

پس اجازه نمی دهیم که حق حکومت اسلامی و شریعت الهی توسط زورگویان و ظالمان زیر پا گذاشته شود و با وحدت جهانی بر پا کننده پرچم عدالت در جهان خواهیم بود و زیر سایه عمل به آن با آسایش و آرامش جاودانی زندگی خواهیم کرد.

انشاءالله




?    چكیده

خداوند عالم است قادر است عادل است حکیم است رحمان و رحیم است و ازلی و ابدی است خالق و رازق است چرا از میان همه صفات فقط عدالت برگزیده شده و یکی از اصول پنجگانه دین مقرر گردید :

از آنجا که فروع دین همواره پرتویی از اصول دین است در پرتو عدالت پروردگار در جامعه بشری فوق العاده موثر است و مهمترین پایه جامعه انسانی را عدالت اجتماعی تشکیل می دهد. انتخاب اصل عدالت به عنوان یک اصل از اصول دین رمزی است به احیای عدل در جوامع بشری و مبارزه با هر گونه ظلم و ستم .

عدالت چهره سیاست را زیبایی و ثبات و قامت رعیت را استقامت و قوام و حریم مدیریت را شکوه و جمال می بخشد عدالت الفت زندگی و تنها راه اصلاح جامعه و گل سرسبد ایمان به خدا و گنجینه فضیلت و احسان است. عدالت در زندگی اجتماعی بیشر قوی ترین پایه و اساس و برای رفاه و آسایش میدانی گسترده است و هر جامعه ای که نتواند از این مساعد بهره گیرد قطعاً در تنگنای ستم راه به جایی نخواهد برد.

فسلفه حکومت دینی عدالت است.

باور کردن عدالت بدون اعتقاد به دادگاه عدل الهی در روز بازپسین و بدون باور به قانون عدل الهی خود از نمودهای بارز بی عدالتی است. پس معنی عدالت خداوند این است که نه حق کسی را از بین می برد و نه حق کسی را به دیگری می دهد و نه در میان افراد تبعیض  قائل می شود همچنین قرآن با صراحت و به عنوان یک اصل اساسی می گوید : ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکو و البغی.

خداوند به عدل و احسان درباره همه و بخشش نسبت به بستگان و خویشاوندان دستور می دهد و از کارهای زشت و منکر و ظلم نهی می کند ( سوره نحل آیه 90 )

عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای خویش. عدالت یعنی مراعات حقوق افراد .

در باب عدالت و اجرای آن در حکومت جمهوری اسلامی می توان امامان و بزرگان دین به عنوان ریشته درخت آسمانی اسلام ناب محمدی قرار داد و از آنان برای باروری الگو گرفت و یاری خواست . از قدیم الایام افرادی در میان بشر بوده اند  از فیلسوفان قدیم یونان تا دوره های اروپا که اساساً منکر واقعیت داشتن عدالت بود و هستند و می گویند اصلاً عدالت معنی ندارد.

آیا این حرف همان ظالمان و زورگویان نبود. و آیا قبل از انقلاب جمهوری اسلامی این حرف را خائنین و غافلین نمی زدند.

دانشمندان دینی بزرگی سعی از اجرای عدالت و ریشه کنی ظلم و ستم در جهان را داشتند که می توان از شخصیتهایی چون سید جمال الدین اسدآبادی , شیخ محمد عبده مصری طالقانی اقبال و شریعتی و در راس آنان امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی برپا کننده عدالت در حکومت اسلامی را نام برد.

عدالت یکی از مسائلی است که به وسیله اسلام حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش فوق العاده یافت اسلام به عدالت تنها توصیه نکرد و یا تنها به اجرای آن قناعت نکرد بلکه عمده این است که ارزش آن را بالا برد.

موضوع مهم در مفهوم عدالت و جایگاه آن نقشی است که عدالت از دید علی ( ع ) در حفظ تعادل اجتماعی دارد. به تعبیر استاد شهید مطهری از نظر علی ( ع ) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد به پیکر اجتماع سلامت و روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است. عدالت بزرگراهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد و آنچه علی ( ع ) در مورد عدالت می گفت خود با تمام وجود به آن عمل می کرد.

در قرآن نیز به عدالت پروردگار اشاره شده است ان الله لا یظلم الناس شیئا و لکن الناس انفسهم یظلمون . خداوند به هیچ کس ستم نمی کند این مردم هستند که به خودشان ظلم و ستم روا می دارند . ( سوره یونس
 آیه 44 )

همچنین قرآن با صراحت و به عنوان یک اصل اساسی می گوید : ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی .

خداوند به عدل و احسان درباره همه و بخشش نسبت به بستگان و خویشاوندان دستور می دهد و از کارهای زشت و منکر و ظلم نهی می کند . ( سوره نحل آیه 90 )

قرآن کریم و هدف برای انبیاء را به صراحت ذکر کرده است راجع به هدف اول درباره خاتم الانبیاء می فرماید یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و ادعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً و درباره هدف دوم می فرماید : لند ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط . قرآن با صراحت عنایت انبیاء و بلکه ماموریت و رسالت انبیاء برای برقراری عدل در میان بشر را بیان می کند.

اسلام آخرین و کاملترین دین است و به عدالت فرا می خواند. امروز برهه کشورهای اسلامی واجب و ضروری است که اسلام  را به همه جهان معرفی کنند و این دین را در همه عرصه های منطقه ای و جغرافیایی گسترش دهند و چهره حقیقی آن را نشان دهند.  اگر اسلام به همه جهان كامل معرفی می شد آیا این امكان بود كه این همه به این آئین كامل الهی اهانت شود . آیا این امكان بود كه این همه تهمت برای ساختن بمب اتمی و كشتار افراد بی گناه زده شود . اگر اسلام به همه جهان کامل معرفی می شد آیا این امکان بود که این همه به این آئین کامل الهی اهانت شود . آیا این امکان بود که این همه تهمت برای ساختن بمب اتم و کشتار افراد بی گناه زده شود . آزادی که ما دنبالش هستیم آزادی برای همه است نه تنها برای اندکی از مردم اما دنیای تجارت آزاد برای آزادی شرکت ها و محروم کردن مردم از حقوقشان است.

آیا برای آموزش تغذیه و بهداشت كه همه افراد بخصوص اقشار محروم نیازمند آن هستند گامی
برداشته ایم؟

به رغم پیشرفتهای حاصله در آموزش دختران هنوز تعداد زیادی از دختران در ایران از آموزش محروم هستند. موانعی که در کشورهای در حال توسعه دختران را به دور از مدارس نگه می دارد. نه تنها آنان را از فرصتهای آتی محرو می نماید بلکه تاثیر منفی بر سلامت و بقای آنان دارد .

نماینده یونیسف در ایران می گوید : اگر جهان بخواهد تا سال 2015 که توسط سازمان ملل به عنوان مهلت برای رسیدن به یکی از مهمترین اهداف توسعه هزاره آموزش ابتدایی در سطح جهان مطرح شده است , دست یابد تساوی جنسیتی پیش شرط لازم می باشد.

کمتر از 10% زنان باردار از خدمات مربوط به جلوگیر از انتقال اج آی وی ایدز به نوزادانشان بهره مند هستند و کمتر از 10%  کودکان یتیم یا آسیب پذیر شده توسط ایدز حکایت یا خدمات اجتماعی می گیرند.

کودکان نه تنها از خود ایدز رنج می برند بلکه از این که دنیا هنوز ایدز را مخرب کودکی تشخیص نداده است نیز متضرر می شود.

دانش آموزان مناطق محروم در محیطهای کاملاً غیربهداشتی و تا حدودی آلوده مجبور به یادگیری درس هستند. اعتبارات پیش بینی شده هم نتوانسته مسائل آموزشی را تامین کند چه رسد به آن که مشکلات بهداشتی این مناطق را حل کند.

اعتباراتی که به مدارس تخصیص می یابد به هیچ وجه تکافوی هزینه های مدرسه و آموزش را نمی کند و مدارس ناگزیرند که منابع مالی خود را به شیوه های مختلف افزایش دهند. اما چرا بار این توسعه منابع باید بردوش اقشار محروم جامعه باشد.

امروز در دنیا بهینه سازی امور فقرزدایی و محرومیت زدایی از مسیر آموزش عبور می کنند پس چرا باید پس از طلب شهریه های سنگین از خانواده های محروم . آنان از ثبت نام دانش آموز خود منصرف شوند. آیا این عدالت است ؟!

آموزش همگانی در زمینه بهداشت بهبود روش تغذیه تامین آب سالم و کانی و بهسازی ایمنی سازی علیه بیماریهای عفونی پیشگیری از بیماری های شایع بومی و درمان مناسب بیماری ها و حوادث پیش بینی و تدارک داروهای اساسی ارائه خدمات بهداشتی مادر و کودک و تنظیم خانواده برنامه هایی است که باید به صورت عادلانه و شایسته برای همه مناطق در نظر گرفته شود و در این خصوص به مناطق محروم توجهی خاص مبذول گردد .

توسعه و عدالت حق همه مردم جهان است و جمهوری اسلامی عدالت را تنها برای ملت ایران نمی خواهد بلکه مورد نیاز همه مردم جهان می داند.

ما باید در این اصل دینی از امامان خود و بزرگان دین الگو بگیریم.

علی ( ع ) می فرمایند : العدل یضح الامور مواضعها و الجور یخرجها من جهتها

عدل جریانها رادر مجرای طبیعی خود قرار می دهد اما جود جریانها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد.

امید است با بازخوانی اصول مسلم اسلامی و اصلاح مدیریت نالایق و قطع دستهای نا÷اک در امور مدیریت جامعه اسلامی بار دیگر شاهد بر÷ایی نهضت تمام عیار عدالت خواهی به سبک نبوی و علوی در کشور قائم آل محمد
( ص ) بوده باشیم و در نتیجه با زمینه سازی مناسب در زمان ظهور آن حضرت ( ص ) شاهد گسترش عدالت در مقیاس جهانی و در همه ی ابعاد مادی و معنوی باشیم .

الهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعزبها الاسلام و اله و تذل بها النافق و اهله . . . الهم انا نشکوا الیک فقد و دشت الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا » .

ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم » .







?    روشنترین دلیل برای آزادی اراده و اختیار

    ·        وجدان عمومی انسانها جبر را نفی می کند

گرچه فلاسفه و دانشمندان الهی پیرامون مساله آزادی اراده انسان بحثها و دلائل مختلفی دارند، اما برای اینکه راه را کوتاه و میان بر کنیم، به سراغ روشنترین دلیل طرفداران آزادی اراده می رویم و آن « وجدان عمومی انسانها » است.

توضیح این که: ما هر چیز را انکار کنیم، این واقعیت را نمی توانیم منکر شویم که در همه جامعه های انسانی اعم از خداپرست و مادی، شرق و غرب، قدیم و جدید، ثروتمند و فقیر، توسعه یافته و توسعه نایافته و دارای هرگونه فرهنگ، همه بدون استثنا در این مساله توافق دارند که باید « قانون » بر جوامع انسانی حکمفرما شود و افراد در مقابل قوانین « مسوولیت » دارند، و کسانی که از قانون تخلف کنند باید به نحوی « مجازات » گردند.

خلاصه: حاکمیت قانون مسئولیت افراد در برابر آن و مجازات متخلف از مسائلی است که مورد اتفاق همه عقلای جهان است و تنها اقوام وحشی بودند که این مساعل سه گانه را به رسمیت نمی شناختند.

این مساله که از آن به وجدان عمومی مردم جهان تعبیر می کنیم روشنترین دلیل بر آزادی اراده انسان و دارا بودن اختیار است.

چگونه می توان باور کردکهانساندر اراده و عملش مجبور باشد و هیچ گونه اختیاری از خود نداشته باشد ولی او را در برابر قوانین مسوول بدانیم و به هنگام تخلف در قانون به پای میز محاکمه بکشانیم و تحت بازپرسی قرار دهیم و بگوییم چرا چنین کردی؟ و چرا چنان نکردی؟ !

و بعد از ثبوت تخلف او را محکوم به زندان و آگاهی اعدام کنیم.

این درست به آن می ماند که ما سنکهائی را که از کوه ریزش می کنند و در وسط جاده ها مایه مرگ مسافرین می شوند به پای میز محاکمه بکشانیم.

درست است که ظاهرا یک انسان با یک قطعه سنگ تفاوت بسیار دارد اما اگر ما آزادی اراده انسان را نفی کنیم این فرق ظاهری هیچ تاثیری نخواهد داشت و هر دو معلول عوامل جبری خواهند بود، سنگ تحت تاثیر قانون جاذبه به وسط جاده ریزش می کند، و انسان جانی و قاتل و متخلف، تحت تاثیر عوامل جبری دیگر. مطابق اعتقاد جبریها میان این دو هیچ فرقی از نظر نتیجه وجود ندارد و هیچ کدام کاری به اراده خود انجام نداده اند، چرا یکی محاکمه شود و دیگری نشود؟!

ما بر سر دوراهی قرار داریم: یا باید وجدان عمومی همه مردم جهان را تخطئه کنیم و تمام قوانین و دادگاهها و مجازاتهای متخلفان را کاری عبث و بیهوده، بلکه ظالمانه بشمریم. و یا عقیده طرفداران جبر را انکار کنیم. مسلماً ترجیح با دوم است.

جالب اینکه حتی آنها که از نظر تفکر و عقیده فلسفی، دم از مکتب « جبر » می زنند و برای آن استدلال می کنند به هنگامی که وارد زندگی می شوند در عمل طرفدار اصل آزادی اراده اند!

زیرا اگر کسی به حقوق آنها تجاوز کند و یا اذیت و آزار به آنها برساند و او را در خور سرزنش و توبیخ می شمرند، و از او شکایت به دادگاه می کنند، و گاهی می خروشند و فریاد می کشند و تا متخلف را به کیفر قانونی نرسانند از پای نمی نشینند! خوب، اگر راستی انسان از خود اختیاری ندارد این سرزنش و شکایت و جوش و خروش و داد و فریاد برای چیست؟!

به هر حال، این وجدان عمومی عقلای جهانی دلیل زنده ای است بر این واقعیت که همه انسانها در اعماق جانشان آزادی اراده را پذیرفته اند، و همیشه نسبت به آن وفادار بوده اند و حتی یک روز بدون این اعتقاد نمی توانند زندگی کنند، و چرخهای برنامه های اجتماعی و فردی خود را بچرخانند. فیلسوف بزرگ اسلامی « خواجه نصیر طوسی » در بحث جبر و اختیار در یک عبارت کوتاه چنین ی گوید: و الضروره قاضیه باستناد افعالنا الینا؛ درک ضروری و وجدان ما داوری می کند که همه اعمال ما مستند به خود ماست.

    ·        تضاد منطق « جبر » با منطق « مذهب »

آنچه در بالا گفتیم پیرامون تضاد مکتب جبر با وجدان عمومی عقلای جهان بود، اعم از طرفداران مذهب و کسانی که اصلاً مذهبی نپذیرفته اند.

ولی از نظر تفكر مذهبی نیز دلیل قاطع دیگری بر ابطال مكتب جبر در دست داریم. زیرا هرگز اعتقادات مذهبی با عقیده جبر سازگار نیست. و برنامه های مذهبی نیز با قبول این مكتب همه مخدوش می شود، زیرا:

ما چطور می توانیم عدالت خداوند را كه در بحثهای گذشته به وضوح ثابت كردیم با مكتب جبر تطبیق دهیم؟ چگونه ممكن است خداوند كسی را مجبور به انجام كار بدی كند، بعد او را مجازات نماید كه چرا چنین كردی؟ این با هیچ منطقی سازگار نیست!

بنابراین با قبول مكتب جبر « ثواب » و « عقاب » و « بهشت » و « دوزخ » بی معنی و بی محتوا خواهد بود.

همچنین نامه اعمال، سوال، حساب الهی و مذمتی كه در مورد بدكاران در آیات قرآن شده و ستایشی كه از نیكوكاران به عمل آمده همه این مفاهیم از بین می رود.

زیرا مطابق این فرض نه نیكوكار اختیاری از خود داشته و نه بدكار.

از این گذشته ما در نخستین برخورد با مذهب، به مساله « تكلیف و مسوولیت » برخورد
 می كنیم ولی آیا در موردی كه هیچ كس از خود اختیاری ندارد تكلیف و مسوولیت معنی دارد؟!

آیا به كسی كه دستش بی اختیار لرزان است می توان گفت: این كار را نكن، یا به كسی كه در یك سراشیبی تند گرفتار شده و بی اختیار به پایین می دود می توانیم بگوییم بایست.

به همین دلیل امیر مومنان علی (ع) در روایت معروفی می فرماید مكتب جبر مكتب بت پرستان و حزب شیطان است: « تلك مقاله اخوان عبده الاوثان و خصماء الرحمان و حزب الشیطان؛ این گفتار برادران بت پرستان و دشمنان خدا و حزب شیطان است. »





?    « امر بین الامرین » چیست؟

    ·         تفویض در برابر جبر

البته در برابر اعتقاد به جبر كه در سوی « افراط » قرار گرفته مكتبی به نام مكتب « تفویض » است كه در سمت « تفریط » است.

عقیده مندان به « تفویض » معتقدند كه خداوند ما را آفریده و همه چیز را به دست خود به ما واگذارده و به كلی از اعمال و افعال ما بیگانه است و به این ترتیب ما در قلمرو اعمالمان از هر نظر مستقل و حكمران بلامنازع هستیم!

بدون شك این اعتقاد، با اصل توحید سازگار نیست، چرا كه توحید به ما تعلیم داده كه همه جهان ملك خداست، و چیزی از قلمرو حكومت او بیرون نیست، حتی اعمال ما در عین اختیار و آزادی اراده،از قلمرو و قدرت او نمی تواند بیرون باشد و گرنه شرك لازم می آید.

به عبارت روشنتر: ما نمی توانیم قائل به دو خدا باشیم یكی خدای بزرگ كه عالم را آفریده و دیگری خدای كوچك یعنی انسان كه در اعمال خودش مستقل و تام الاختیار است و حتی خداوند هم نمی تواند در محدوده اعمال او اثر بگذارد!

این شرك است، این دو گانه پرستی است و چندگانه پرستی است. مهم آن است كه ما هم انسان را آزاد بدانیم و صاحب اختیار، و هم خدا را حاكم بر او و اعمال او بدانیم.

    ·        مكتب واسطه

نكته باریك همین جاست كه تصور نكنیم میان این دو تضاد است. نكته باریك این است كه ما هم « عدالت » خدا را كاملاً بپذیریم و برای بندگان « آزادی و مسوولین » قائل شویم، و هم « توحید » و حاكمیت او بر تمام جهان هستی و این همان چیزی است كه از آن تعبیر به « امر بین الامرین » می شود ( یعنی مطالبی كه در میان دو عقیده افراطی و نادرست قرار گرفته ).

از آنجا كه بحث كمی پیچیدگی دارد اجازه دهید با یك مثال واضح آن را روشن سازیم.

فرض كنید شما با یك دستگاه قطار برقی مشغول مسافرت هستید و راننده قطار شمائید. یك سیم برق در سرتاسر مسیر قطار كشیده شده و حلقه مخصوص از بالای قطار روی این سیم می لغزد و حركت می كند و لحظه به لحظه برق را از یك منبع قدرتمند به لكوموتیو قطار منتقل می كند، به طوری كه اگر یك لحظه منبع مولد، برق به قطار نرساند فوراً در جای خود متوقف می شود.

بدون شك شما آزادید هر كجا می خواهید در مسیر راه توقف كنید، كم یا زیاد و با هر سرعتی بخواهید می توانید حركت نمایید. ولی با تمام این آزادیها كه دارید كسی كه پشت دستگاه مولد برق نشسته هر لحظه می تواند شما را متوقف سازد چرا كه تمام قدرت  و نیروی شما از همان برق است و كلید آن در دست اوست.

هنگامی كه در این مثال دقت می كنیم می بینیم چنین شخصی در عین آزادی و اختیار و مسوولیت در قبضه قدرت دیگری قرار دارد و این دو با هم منافات ندارد.

مثال دیگر:

فرض كنید كسی بر اثر بیماری یا وقوع یك حادثه ناگوار، اعصاب دستش از كار افتاده و قدرت حركت دادن دست را ندارد، اما اگر آن را با یك نیروی برق خفیف و ملایم ارتباط دهیم اعصاب او چنان گرم می شود كه قادر به حركت خواهد بود.

چنین شخصی هرگاه كاری انجام دهد مثلاً با همان دست و در همان حالت مرتكب جنایتی گردد، سیلی به صورت دیگری زند، كاردی در سینه بی گناهی فرو كند، مسلماً مسوول جنایت خویش است، چرا كه هم قدرت داشته و هم اختیار و شخص « قادر مختار » در برابر اعمال خویش مسوول است.

ولی با این حال آن كسی كه نیروی برق به دست او می دهد و توان و قدرت در او می آفریند بر او حاكمیت دارد و در عین آزادی و اختیار در قبضه قدرت اوست.

اكنون به اصل مطلب باز می گردیم:

خداوند به ما نیرو و توان داده، عقل و هوش و قدرت جسمانی بخشیده و این امكانات لحظه به لحظه از ناحیه خداوند به ما می رسد، و اگر یك لحظه كوتاه لطف او از ما قطع گردد و رابطه ما با او بریده شود معدوم خواهیم شد.

ما اگر می توانیم كاری انجام بدهیم با قدرتی است كه او به ما داده و لحظه به لحظه ادامه می دهد، حتی آزادی و اختیار ما نیز از ناحیه اوست، یعنی او خواسته است كه ما آزاد باشیم و با استفاده از این موهبت بزرگ الهی راه تكامل را بپوئیم.

بنابراین ما در عین اختیار و آزادی اراده در قبضه قدرت او هستیم و سر بر آستان او داریم و از قلمرو حاكمیت او بیرون نخواهیم بود، ما در عین توانائی و قدرت وابسته به او هستیم و بدون او هیچ خواهیم بود، و این است معنی « امر بین الامرین » زیرا نه موجودی را همسان خدا دانسته ایم تا شرك لازم آید، و نه بندگان را مجبور در اعمالشان می دانیم تا ظلم لازم آید. ( دقت كنید )

این درس را از مكتب اهل بیت (ع) آموخته ایم، هنگامی كه می پرسیدند آیا میان جبر و تفویض راه دیگری وجود دارد می فرمودند آری، وسیعتر از فاصله میان زمین و آسمان..

    ·        قرآن و مساله جبر و اختیار

قرآن مجید در این مساله صراحت دارد و به وضوح آزادی اراده انسان را اثبات می كند و صدها آیه در قرآن در زمینه آزادی اراده انسان آمده است!

الف- تمام آیاتی كه در آن امر و نهی و تكلیف و برنامه آمده است، همه دلیل بر اختیار و آزادی اراده انسان است چرا كه اگر انسان مجبور بود امر و نهی، لغو و بیهوده بود.

?    جایگاه عدل در بیان علوی

بر خلاف نظریه قرارداد اجتماعی که عدالت را به دلیل گره گشایی و راه گریز از بن بستهای اجتماعی و همچون دارویی تلخ و غیر مطبوع، ضروری و لازم می پندارد در بیان حضرت امیر عدالت، زیبا و جذاب و دوست داشتنی است: « ... و لو لم یکن فیها نهی الله عنه من البغی و العدوان عقاب یخاف، لکان فی ثواب اجتنابه ما لا عذر فی ترک طلبه؛ اگر خداوند برای ستم و بیداد کیفری که از آن بترسند نمی نهاد ثوابی که در پرهیز از ستم می باشد عذری برای نخواستن آن باقی نمی گذارد، زیرا عدالت جان جامعه و حیات قانون و رستگاری و کرامت همگان است. »

عدالت چهره سیاست را زیبایی و ثبات و قامت رعیت را استقامت و قوام و حریم مدیریت را شکوه و جمال می بخشد. عدالت، الفت زندگی و تنها را اصلاح جامعه و گل سرسبد ایمان به خدا و گنجینه فضیلت و احسان است. عدالت در زندگی اجتماعی بشر قوی ترین پایه و اساس و برای رفاه و آسایش میدانی گسترده است و هر جامعه ای که نتواند از این زمینه مساعد بهره گیرد قطعاً در تنگنای ستم راه با جایی نخواهد برد: فان فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق. فلسفه حکومت دینی عدالت است. در حکومت دینی نه ستمگران مجوز رهبری دارند و نه حاکمیتهای ظالمانه مشروعیت حقوقی. عدالتخواهی و قیام برای تحقق عدالت یک تعهد الهی و تکلیف شرعی است: ... « و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم.  «. برترین چشم روشنی برای سیاستمداران تحقق عدالت در کشور و دوست داشتنی ترین کار برای آنان تعمیم عدالت و رعایت اعتدال در حقوق است.

سرچشمه های عدل در فروع کلمات قرآن کریم و برکه ها و آبشخورهای پربرکت عدالت در آیه های نورانی آن است.  و سیره و رفتار پیامبر خدا جز عدالت نیست. و امید و آرزوی تمامی دینداران عالم تحقق حکومتی است که یگانه مشخصه آن گسترش عدالت بر تمام هستی است   تا شیوه اجرای عدالت را به انسانها بنماید و در سایه تحقق چنین سیاستی قوانین بر جای مانده قرآن و سنت را حیات مجدد بخشد.

عدالت در نگاه حضرت امیر یک سیاست گزینشی و شیوه انتخابی نیست تا در ارزیابی خط مشی ها اولویت یافته باشد نظریه عدالت اجتماعی جان راولز، نظریه رایج لیبرالیسم - بلکه او با قرار دادن خود در فراسوی فضایی که امکان بی عدالتی در آن وجود دارد، عین عدالت و میزان ارزیابیها قرار می گیرد:« السلام علی میزان الاعمال ... »  و حق بر گرد محور او می چرخد و راهیان صراط مستقیم جز به او نخواهند رسید. و اینها همه دلیل تاکید پیامبر اسلام بر پیروی از آن حضرت بود. چرا که مدت سی و اندی سال او را آزمود و : ...، « ما وجد لی کذبه فی قول و لا خطله فی فعل ... ؛  از من دروغی در گفتار نشنید و لغزشی در رفتار ندید. » و این همه، امتیاز بی نظیری است که تنها در نظام سیاسی شیعی متبلور شده است.



?    مفهوم عدالت اجتماعی

اجراى احكام و اصول سیاسى اسلام، هدف اصلى نظریه‏پردازى‏هاى سیاسى است. تأملات نظرى درباره مفاهیمى چون عدالت، آزادى، برابرى، جامعه مدنى و ... هنگامى مورد قبول و مؤثر واقع مى‏شود كه با در نظر گرفتن شرایط اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى جامعه، زمینه‏هاى اجرا و عملى شدن بیشترى براى آنها فراهم شود. بى‏تردید، هدف از تولید علم و نظریه‏پردازى در جامعه كنونى ایران، رفع مشكلات نظرى براى شفاف شدن مسیر عمل است. پژوهش حاضر نیز به بیان شاخص‏ها و ابعاد عینى‏تر عدالت اجتماعى براى بالا بردن توان عملى و اجرایى آن در جامعه مى‏پردازد. وقتى تصویر ذهنى كارگزاران از عدالت اجتماعى شفاف‏تر گردد، مى‏توان به تحقق عدالت در جامعه امیدوار شد.

در مورد عدالت اجتماعى پژوهش‏هاى بسیارى صورت گرفته و هر اندیشمندى به اقتضاى بحث خود تعریفى از آن را ارایه داده است، با این حال هر تعریف تنها گوشه‏اى از مفهوم عدالت را روشن مى‏كند. نگارنده با توجه به این مسئله، سعى كرده به ابعادى از عدالت كه به نظر مى‏رسد در نیل به مفهومى روشن‏تر و كامل‏تر از عدالت یارى مى‏رساند، اشاره نماید.
·        برابرى و مساوات‏

برابرى از مهم‏ترین ابعاد و بلكه اصلى‏ترین معناى عدالت است. معناى برابرى این است كه همه افراد صرف نظر از ملیت، جنس، نژاد و مذهب، در إزاى كار انجام شده از حق برابر به منظور استفاده از نعمت‏هاى مادى و معنوى موجود در جامعه برخوردار باشند...مبناى برابرى این است كه: «انسان‏ها به حسب گوهر و ذات برابرند... و از این نظر، دو گونه یا چند گونه آفریده نشده‏اند( یا به فرمایش رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله: «الناس كأسنان المشط؛ مردم مثل دانه‏هاى شانه هستند». اما آیا برابرى ذاتى انسان‏ها سبب برابرى آنها در همه زمینه‏ها مى‏باشد؟ و آیا تفاوت استعدادها و شایستگى‏هاى افراد باعث نابرابرى آنها با سایرین نمى‏شود؟

ارسطو برابرى را در لحاظ نمودن افراد در برخوردارى از ثروت، قدرت و احترام مى‏داند و معتقد است باید با هر كس مطابق با ویژگى‏هایش برخورد كرد. از طرف دیگر، عده‏اى برپایى مساوات عادلانه را در دادن میزان آزادى، معقول مى‏دانند تا میدان براى فعالیت كلیه افراد فراهم گردد:

به موجب این كه مقدار فعالیت‏ها و كوشش‏ها یكسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان مى‏آید: یكى جلو مى‏افتد و یكى عقب مى‏ماند؛ یكى جلوتر مى‏رود و یكى عقب‏تر... به عبارتى، معناى مساوات این است كه هیچ ملاحظه شخصى در كار نباشد.

برابرى اجتماعى در سه عرصه سیاسى، فرهنگى و اقتصادى نمود مى‏یابد. بسط و توضیح هر یك از این موارد در قسمت‏هاى مربوط به عدالت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى بیان خواهد شد.
·         قانون‏مندى‏

قانون مجموعه مقرراتى است كه براى استقرار نظم در جامعه وضع مى‏گردد. كارویژه اصلى قانون، تعیین شیوه‏هاى صحیح رفتار اجتماعى است و به اجبار از افراد مى‏خواهد مطابق قانون رفتار كنند. طبق اصول جامعه شناختى، فردى بهنجار تلقى مى‏شود كه طبق قوانین جامعه رفتار نماید. اما آیا متابعت از هر قانونى سبب متصف شدن افراد به صفت عدالت مى‏گردد؟

در پاسخ باید گفت كه هر قانونى توان چنین كارى را ندارد. قانون در صورتى تعادل‏بخش است كه خود عادلانه باشد و عادلانه بودن قانون به این است كه منبع قانون، قانون گذاران و مجریان آن عادل باشند. تنها در چنین صورتى است كه قانون‏مندى افراد سبب عادل شدن آنها مى‏گردد. قانون علاوه بر عادلانه بودن باید با اقبال عمومى مردم نیز مواجه شود كه البته وقتى مردم منبع قانون را قبول داشته باشند و به عدالت قانون‏گذاران و مجریان آن اعتماد یابند، قانون را مى‏پذیرند و به آن عمل مى‏كنند.

در جامعه دینى كه اكثریت آن را مسلمانان تشكیل مى‏دهند، قانون حاكمْ قانون اسلام است، زیرا منبع آن را مردم پذیرفته‏اند، لذا قانون مى‏تواند امر و نهى كند و عمل به آن عادلانه است. به طور كلى، هماهنگى مستمر انسان با هنجارهاى اجتماعى و سنن و آداب منطقى جامعه، از مظاهر عدالت انسانى است و فرد را جامعه‏پسند و استاندارد معرفى مى‏كند.علامه محمدتقى جعفرى در این مورد مى‏نویسد:

زندگى اجتماعى انسان‏ها داراى قوانین و مقرراتى است كه براى امكان‏پذیر بودن آن زندگى و بهبود آن وضع شده‏اند، رفتار مطابق آن قوانین، عدالت و تخلف از آنها یا بى‏تفاوتى در برابر آنها، ظلم است.





?     عدالت اجتماعی و حکومت اسلامی

اجراى احكام و اصول سیاسى اسلام، هدف اصلى نظریه‏پردازى‏هاى سیاسى است. تأملات نظرى درباره مفاهیمى چون عدالت، آزادى، برابرى، جامعه مدنى و ... هنگامى مورد قبول و مؤثر واقع مى‏شود كه با در نظر گرفتن شرایط اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى جامعه، زمینه‏هاى اجرا و عملى شدن بیشترى براى آنها فراهم شود. بى‏تردید، هدف از تولید علم و نظریه‏پردازى در جامعه كنونى ایران، رفع مشكلات نظرى براى شفاف شدن مسیر عمل است. پژوهش حاضر نیز به بیان شاخص‏ها و ابعاد عینى‏تر عدالت اجتماعى براى بالا بردن توان عملى و اجرایى آن در جامعه مى‏پردازد. وقتى تصویر ذهنى كارگزاران از عدالت اجتماعى شفاف‏تر گردد، مى‏توان به تحقق عدالت در جامعه امیدوار شد.

در این پژوهش به ابعاد، مؤلفه‏ها و شاخص‏هاى عدالت اجتماعى اشاره شده است و سازوكارهایى كه به تحقق این ابعاد یارى مى‏رسانند، در سه بُعد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى مورد بررسى قرار گرفته‏اند. عدالت فردى و شخصى نیز به عنوان بُعدى مجزا در كنار سه بُعد فوق مطرح شده است، گر چه مى‏توان آن را در ذیل عدالت فرهنگى، سیاسى و اقتصادى نیز بیان كرد.

در مورد عدالت اجتماعى پژوهش‏هاى بسیارى صورت گرفته و هر اندیشمندى به اقتضاى بحث خود تعریفى از آن را ارایه داده است، با این حال هر تعریف تنها گوشه‏اى از مفهوم عدالت را روشن مى‏كند. نگارنده با توجه به این مسئله، سعى كرده به ابعادى از عدالت كه به نظر مى‏رسد در نیل به مفهومى روشن‏تر و كامل‏تر از عدالت یارى مى‏رساند، اشاره نماید.



?    انقلاب آزادی استقلال

استقلال)) و ((آزادی)) جزص محوری ترین شعارهای ملت مسلمان ایران در دوران مبارزه برای دستیابی به ((جمهوری اسلامی)) به شمار می روند. این دو شعار راهبردی آنگاه معنا و ارزش واقعی خود را پیدا خواهند كرد كه در چارچوب جمهوری اسلامی، معنا و تفسیر شوند و جامهئ عمل پوشند. چه اینكه ((استقلال)) بدون ((آزادی)) و بدون ظهور ارادهئ مردم، دوام نخواهد یافت و ((آزادی)) بدون ((استقلال)) جز بردگی و دست نشاندگی، و در واقع سلب آزادی، معنا و مفهوم دیگری نخواهد داشت. اینكه شاخصه های استقلال یك ملت و جامعه چیست و اینكه تفسیر آزادی در كدام چارچوب صورت می گیرد، پرسشهایی هستند كه پاسخ خود را می طلبند و طبعاا نگاه یكسانی بویژه در باب آزادی وجود ندارد. اما این دو اصل محوری، وقتی به اساسی ترین خواست ملت مسلمان ایران، یعنی ((جمهوری اسلامی)) پیوند می خورند، لزوماا معنا و مفهوم خاص خود را خواهند داشت. نظامی با دو ویژگی ((جمهوریت)) و ((اسلامیت)) از یك سو متكی است برخواست عمومی جامعهئ اسلامی و ارادهئ ملتی مسلمان و متعهد كه جز به اسلام نمی اندیشد و داعیه دیگری ندارد، و از سوی دیگر، برخاسته از عمق اعتقادات اسلامی و احكام شریعت و در چارچوب ارزشهای دینی می باشد و هر خواستی خارج از این ویژگی را بیرون از فلسفه وجودی خود می شمارد. خروج از سلطه و اراده بیگانه، و حاكمیت اراده ملت در تعیین سرنوشت و اداره كشور، چیزی است كه ((استقلال)) در مفهوم سیاسی آن به دست می دهد و وجهه اصلی سیاست خارجی نظام را ترسیم می كند، اما ((آزادی)) واژه كش دار و پرفراز و نشیبی است كه براحتی نمی توان در باب آن سخن گفت. گواینكه آنقدر در تفسیر و تبیین آن، سخن رفته است كه كمتر واژه ای را می توان به آزادی ((آزادی)) در تبیین و ترسیم آن یافت! و از آن جمله است، آزادی بیان، كه مصداق پردامنهئ آن، آزادی مطبوعات می باشد. تردیدی نیست كه ما ((آزادی)) را در سایهئ استقلال كشور و نظام می جوییم و استقلال چیزی نیست جز صورت بیرونی آزادی در نگاه به بیگانگان. ملتی در درون خود آزاد است كه از استقلال كامل برخوردار باشد و كشوری می تواند مستقل بماند كه بتواند بر ارزشهای موجود و فرهنگ ملت خود و ارادهئ آنان تكیه كند. استقلال بدون آزادی، چیزی جز استبداد نخواهد بود و ((من استبد براصیه هلك ))[نهج البلاغه] و آزادی بدون استقلال و به تعبیر زیبا و گویای حضرت امام خمینی، ((آزادی وارداتی)) جز بردگی و هضم شدن در نظام سلطه و سیطرهئ استكباری جهانی نخواهد بود. ((ولن ترضی عنك الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم و لئن اتبعت اهواصهم بعد الذی جاصك من العلم مالك من الله من ولی ولانصیر)). [بقره 120، ] و نیز: ((ولئن اتبعت اهوائهم من بعدما جاصك من العلم انك اذاا لمن الظالمین . ))[بقره ، 145 ] و این هر دو، یعنی استقلال و آزادی ، از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی است كه مردم مسلمان در شكلی نظام یافته و در قالب ((جمهوری اسلامی)) از فردای پیروزی انقلاب، آنها را در دستان پرتوان خویش گرفته اند، بر دیوار استوار استقلال تكیه زده اند و بر روی آزادی چهره گشوده اند و لبخند زده اند. اگر جز این نیست كه ((استقلال)) و ((آزادی)) تنها در چارچوب و در سایه جمهوری اسلامی معنا و مفهوم پیدا می كند قهراا استقلال، نمی تواند بگونه ای تفسیر شود یا جامهئ عمل پوشد كه با ((جمهوریت)) و مردمی بودن حكومت و اتكاص به قدرت درونی ملت همخوانی نداشته باشد و آزادی نیز نمی تواند بگونه ای ترسیم گردد یا تحقق یابد كه با ((اسلامیت)) نظام و احكام قطعی شریعت مقدس، سازگار نباشد، چرا كه ((جمهوری اسلامی)) در تبیین و تفسیر از خود نمی تواند و نباید به نفی خود بپردازد. ارائه تعریفی از ((استقلال)) كه باجمهوریت نظام سازگار نیست و ترسیم چهره ای از ((آزادی)) كه با اسلامیت نظام همخوانی ندارد، در واقع نفی جمهوری اسلامی است. چه اینكه آزادی عمل بی حساب در درون كشور و در مثل، لب فروبستن از مخالفت با موجودیت نامشروع اشغالگران قدس در بیرون، نفی عملی نظامی است كه فلسفه وجودی آن حكومت دین و اجرای شریعت، و حاكمیت اراده و خواست ملت مسلمان ایران و سایر ملتهای مسلمان می باشد. آزادی در معنای عام آن و آزادی بیان در محدودهئ خاص خود، و آزادی مطبوعات در چارچوب خاص تر، مفاهیمی مستقل از دیگر اصول و ارزشهای حاكم بر جامعه اسلامی و چارچوب جمهوری اسلامی نمی باشند. و طبعاا هیچ خردمندی آنها را بگونه ای مطلق، برای جامعه نمی پسندد. همه پذیرفته اند كه آزادی در عین حال كه در مفهوم خود آزاد است اما در عمل ((مشروط)) می باشد. اما اینكه شروط آزادی كه در واقع چارچوب آزادی در جامعه اسلامی را ترسیم می كند چیست و همین پرسش در باب آزادی بیان و مطبوعات در جامعهئ اسلامی چه پاسخی می یابد پرسش هائی هستند كه رسیدن به پاسخ های آنها بیش از هر چیز، نیازمند شناخت جامع دین و هدایت و تفسیر درست شریعت از یك سو، و تبیین رسالت و اهداف انقلاب اسلامی و برپایی جمهوری اسلامی می باشد. حضرت امام خمینی در مقام اسلام شناسی بزرگ و جامع كه در معرفت دین به معنای وسیع كلمه و دستیابی به عمق آن و جامع نگری به آن، نقطهئ عطفی در تاریخ اسلام
 می باشند و در مقام رهبری انقلاب و بنیانگذاری جمهوری اسلامی ایران، كه شعار ((استقلال)) و ((آزادی)) را دستمایه مبارزه خویش برای دستیابی به نظامی كاملاا اسلامی قرار دادند، نزدیكترین نسبت را به هردو بعد یاد شده دارند و طبعاا درست ترین و تعهدآورترین تبیین ها را در باب مفاهیم اساسی انقلاب و نظام اسلامی به دست داده اند. اینكه از منظر دین شناسی امام، آزادی چیست و نسبت آن با دین، كدام است و اینكه در نگاه امام، در نظام جمهوری اسلامی ایران، چارچوب آزادی به عنوان یك اصل راهبردی و از جمله آزادی بیان، چیست پرسشهایی است كه تاكنون بسیار به آن پرداخته شده است و طبعاا همچون بسیاری مسایل دیگر، پاسخها و تفسیرهای مختلفی را متوجه خود ساخته است. جدای از خود محوریهایی كه در پاره ای محافل و جریانات و از سوی برخی كسان، در پاسخ به پرسشهایی از این دست و تبیین آن از منظر اندیشه و عمل امام، وجود داشته و دارد، در بسیاری موارد، این دیدگاهها و تفسیرهای متفاوت، ناشی از برداشتهای ناقص و عدم اشراف لازم بر جوانب موضوع و یكسویه نگری و ناآگاهی یا كم آگاهی نسبت به بیانات حضرت امام و ضعف در تحلیل و جمع بندی آنهاست. این واقعیت، ضرورت تبیین جامع و تحلیل عمیق اندیشه های امام و تفسیر درست خط اندیشه و سیرهئ عملی آن بزرگوار را از ناحیه فرزانگانی كه از یك سو شایستگی پرداختن به این مهم را دارند و از سوی دیگر، تعهد به خط جاودانه امام را سرمایه ای بی بدیل، در حركت انقلاب اسلامی و بقای ((اسلامیت)) و ((جمهوریت)) نظام می دانند.   خداوند گامهای ملت شریف و مسلمان ایران را بر خط روشن و اصیل آن مقتدای بزرگ، همواره استوار بدارد.