تحقیق قرآن در قرآن - دانلود
قرآن در قرآن
قرآن
این واژه در آغاز به صورت وصف در مورد قرآن كریم به كار رفته است ولی به تدریج جنبة علمیت پیدا كرده است. قرآن از ریشه «قرأ» اخذ شده است و راغب در مفردات خود آورده:
«القراءةُ صنم الحروف و الكلمات بعضها إلی بعض فی الترتیل و القرآن فی الاصل مصدر قدحض بالكتاب المنزل علی محمد (ص) و قال بعض العلماء تسمیة هذا الكتاب قرآناً من بین كتب الله لكونه جامعا لثمرة كتبه بل لجمعه ثمرة جمیع العلوم»[1]: خواندن حروف و كلماتی كه كنار هم جمع میشوند را قرائت می گویند. قرآن در اصل مصدر است و به كتابی كه بر پیامبر اكرم (ص) نازل شده، اختصاص پیدا كرده است و چنانكه برخی علما گفته اند: وجه نامگذاری این كتاب مقدس در بین كتابهای آسمانی بر قرآن آن است كه این كتاب، جامع فواید و آثار تمامی كتب آسمانی است، بلكه جامع آثار تمامی علوم است.»[2]
«القرآن هو اسم لكتاب الله تعالی لایسمی به غیره و انما سمی قرآنا لأنه یجمع السور و یضمها و قیل لانه جمع القصص و الامر و النهی و الوعد و الوعید و الآیات و السور بعضها الی بعض و هو مصدر كالغفران و الكفران»[3] قرآن اسمی است برای كتاب خدای تعالی كه هیچ كتاب دیگری بدین نام، نامیده نشده. همانا كه قرآن نامیده شد چرا كه سوره ها را جمع كرد و گفته اند كه چون در آن قصه ها، امر و نهی، وعده و وعید ، آیات و سوره ها در كنار هم جمع شده است. قرآن مصدری است مانند غفران و كفران.»
كلمة «القرآن» پنجاه بار به كار رفته كه در همة موارد، منظور همین كتاب شریف است، مانند: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن …»[4] یا «افلا یتدبرون القرآن …»[5]
سایر موارد عبارتند از : مائده- 101، انعام-19 ، اعراف-204، توبه-111، یونس-37، یوسف-3، حجر-87، نحل- 98، اسرا-9- 41-45- 46- 60- 82- 88- 89، كهف-54 ، طه-2 - 114، فرقان- 30-32، نمل- 1- 6- 76- 92، قصص- 85، روم-58، سبأ-31، یس-2، ص-1، زمر-27، فصلت-26، زخرف-31، احقاف-29، محمد-24، ق-1-45، قمر-27-22- 32-40 ، رحمن-2، حشر-21، مزمل- 4-20، دهر-23، و انشقاق-21،
كلمة قرآن «بدون الف و لام نیز سیزده بار در مورد این كتاب به كار رفته است: یوسف-2، حجر-1، اسرا-106، طه-113، یس-69، زمر-28، فصلت-3-44 ، شوری- 7، زخرف-3، واقعه-77، جن-1، و بروج-21.
كلمة قرآن در هفت مورد دیگر نیز استعمال شده كه در سه مورد آن منظور، مطلق خواندنی و در چهار مورد دیگر، معنای مصدری ارائه شده است. یونس-15 و 16، رعد-31، اسرا-78 (دوبار) و قیامت 17 و 18.
«قرآن» در لغت به معنای خواندنی است. این واژه، در آغاز به صورت وصف در مورد این كتاب آسمانی به كار رفته، ولی به تدریج جنبة علمیت پیدا كرده است. این رای كه قرآن از مادة «قرن» گرفته شده و همزة آن زاید است وجه قابل اعتنایی نیست.»[6] و شاید نظیری برای آن نتوان یافت.
«این لفظ در خود قرآن در چند مورد به معنای خواندن به كار رفته است.»[7]
ظاهراً در اطلاق كلمة قرآن بر این كتاب، عنایتی جز این كه الفاظی خواندنی است، منظور نیست، چنانكه در اطلاق كلمة كتاب معنایی جز این كه آیاتی نوشتنی یا نوشته شده در لوح محفوظ است فهمیده نمیشود. برای این توصیف وجوه دیگری را میتوان ذكر كرد:
1- اصل مادة «قرأ» به معنای جمع است. «القاف والراء والحرف المعتل. اصل صحیح بدل علی حمع و اجتماع و من ذلك القریة سمیت قریةً لاجتماع الناس فیها و اذا همز هذا الباب كان هو و الاول سواء»[8] این واژه ریشة تك معنایی دارد كه بر گرد آمدن و جمع شدن دلالت میكند. به روستا چون مردم در آن جمع باشند قریة می گویند؛ هرگاه لام الفعل این كلمه همزه باشد، معنای آن مثل ناقص یایی است. قرآن، صفت مشبهه بر وزن فعلان به معنای «جامع» یا مصدر و به معنای «جامع» یا «مجموع فیه» است كه ذكر كلمة قرآن بعد از جمع در آیه 17 سوره قیامت آن را تایید میكند. «إن علینا جمعه و قرآنه»[9]. نكته نامیدن این كتاب به این نام، جامعیت آن نسبت به همة مطالبی است كه بشر به آنها نیاز دارد.
2- انتخاب این نام برای این كتاب، بدین لحاظ است كه مردم پیوسته متوجه خواندن آن باشند و نباید آن را متروك بگذارند.
این امر زمینة متواتر شدن قرائت قرآن را فراهم و مصونیت آن را از تحریف تضمین میكند.[10]
3- این كتاب، مرتبه ای از كلام، بلكه علم الهی است و مقام حقیقی آن، بسی بالاتر از آن است كه به صورت الفاظ درآید، ولی خدای متعال بر مردم منت نهاد و آن را چندان تنزل داد تا به صورت الفاظ خواندنی درآمد و این نام برای آگاهی دادن به این مطلب است، چنانكه در آیة 3 زخرف می فرماید: «انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلكم تعقلون» براستی ما آن را قرآن عربی قرار دادیم تا شما آن را بفهمید و درك كنید.
4- این وصف، بدان جهت است كه این كتاب را خداوند متعال برای پیامبر خوانده است، چنانكه در سورة قیامت، آیة 18، فإذا قرأناه فاتبع قرآنه، پس آنگاه كه آن را خواندیم، خواندنش را پی گیر. و در سورة اعلی آیة 6 می فرماید: سنقرئك فلاتنسی؛ بزودی تو را به خواندن (آیات خود) وامی داریم پس فراموش نخواهی كرد.
در موارد دیگر همین معنا با تعبیر تلاوت بیان شده است؛ مانند آیة 252 بقره، تلك آیات الله نتلوها علیك بالحق، آن آیات الهی است، ما آن را به حق بر تو تلاوت می كنیم. و از آن استفاده میشود كه این كتاب شریف، با همین الفاظ خاص بر پیامبر نازل شده، نه اینكه فقط معنای آن ها به قلب مباركش القاء شده و الفاظش از خود آن حضرت باشد.
در بیان این وجوه، دو وجه اخیر نزدیكتر به نظر می رسد.
هر كدام از كتاب های آسمانی برای خود نام یا نام هایی داشته اند. قرآن نیز از این امر مستثنی نیست و دارای نام هایی میباشد و چنانكه عناوین قرآن را میتوان از دیدگاههای مختلف دسته بندی كرد و ما در این بخش آنها را در دو دستة عناوین و اوصاف مستقل و تبعی قرار میدهیم.
الف) عناوین استقلالی:
مقصود از عناوین مستقل یا استقلالی، واژه هایی هستند كه به خودی خود و بدون آنكه صفت واژة دیگری قرار گریند، بر قرآن اطلاق شده اند. در قرآن مجید بیش از چهل عنوان مستقل بر این كتاب گران سنگ اطلاق شده كه به بررسی آنها میپردازیم:
2- كتاب:
دومین نام قرآن كتاب است. البته علامه عسگری دامت افاضاته، این قول را دربارة لفظ كتاب قبول ندارند و میفرمایند: لیس الكتاب، اسما للقرآن لافی القرآن الكریم و لافی العرف المسلمین»[11] كتاب اسم برای قرآن نیست نه در قرآن كریم و نه در عرف مسلمانان.
«كتاب الله جائز إن یكون القرآن و أن یكون التوراة. لأن الذین كفروا بالنبی، صلی الله علیه و آله و سلم، قد نبذوا التوراة. و قوله تعالی: والطور و كتاب سطور. قیل: الكتاب ما اثبت علی بنی آدم من اعمالهم.[12] كتاب خدا میتواند هم قرآن باشد و هم تورات. كسانی كه به پیامبر كفر می ورزیدند تورات را اخذ می كرد. و در سخن خدای تعالی و الطور و كتاب مسطور. گفته شده. كتاب چیزی است كه افعال و اعمال بنی آدم را ثبت و ضبط میكند.
عن الصادق (ع): الكتاب الاسم الاكبر الذی یعلم به علم كل شیء الذی كان مع الانبیاء»[13]
شاید بتوان گفت در قرآن كریم پس از واژة قرآن بیشتر از هر واژه ای كلمة كتاب در مورد قرآن بكار رفته است. این كلمه گاهی به صورت مفرد و گاهی با اضافه و به صورت كتاب الله و گاهی همراه با صفاتی مانند مبین و حكیم و … ذكر شده است.
دانشمندان علم لغت واژة كتاب را به معنای جمع كردن چیزی بر چیزی دانسته اند[14] و علت اینكه به نوشتار كتاب گفته میشود این است كه حروف و كلمات با یكدیگر ضمیمه میشوند. البته می دانیم كتاب به معنای مكتوب است. اطلاق كتاب بر قرآن نیز از آن نظر است كه قرآن كلمات و حروف را در سطرها جمع كرده و یا سوره ها و آیه ها را جمع كرده است.»[15]
كلمة «الكتاب» در پنجاه و شش مورد بر قرآن اطلاق شده است،[16] مانند: «ذلك الكتاب لاریب فیه هدی للمتقین»[17] : آن كتاب كه تردیدی در آن نیست رهنمودی برای پرهیزكاران است و همچنین در چهار مورد لفظ «كتاب الله» وارد شده است: «إن الذین یتلون كتاب الله …»[18]
كتاب مصدر است و لغت شناسان معنای اصلی آن را گرد آوردن[19] و ثبت كردن دانسته اند. ولی در كاربرد رایج آن، به معنای نوشتن و نیز نوشته (معنای اسم مفعولی) بكار می رود. كه منظور خداوند از واژة كتاب در مورد قرآن معنای دوم است.
در اینجا این سوال پیش میآید كه این وصف به چه مناسبت بر قرآن اطلاق شده است؟ و آیا پس از آنكه آیات قرآن نوشته شده این واژه در مورد قرآن به كار رفته است؟ یا پیش از آن؟ و در صورت دوم چگونه بر الفاظی كه هنوز نوشته نشده است واژة كتاب اطلاق شده است؟
مفسران و محققان علوم قرآنی در این خصوص همداستان نیستند. برخی اطلاق كتاب بر قرآن را حقیقی دانسته و گفته اند آیاتی كه در آن ها واژة كتاب در مورد قرآن به كار رفته است زمانی نازل شده كه بخشی از آیات قرآن نوشته شده بود و به این لحاظ واژة كتاب بر قرآن اطلاق شده است.
این دیدگاه با روایات ترتیب نزول سور كه زركشی آن را منقول از ثقات می داند، سازگار است. زیرا طبق این نقل- با صرفنظر از آیة سوم سورة بینه كه ناظر به لوحه های آسمانی قرآن است.- اولین آیه ای كه در آن لفظ كتاب بر قرآن اطلاق شده آیه 29/ ص است كه پس از نزول بیش از سی و پنج سوره از سور قرآن نازل شده است و طبعا مسلمانان آیات پیشین را حفظ كرده و نوشته بودند. ولی این برداشت مبتنی بر یك حدس است و دلیلی بر اثبات آن در دست نیست. به علاوه اگر چنین دلیلی هم در كار باشد معلوم نیست كه اطلاق كتاب بر قرآن به این جهت باشد كه بخشی از آن نوشته شده است.
برخی دیگر معتقدند كه این كاربرد مجازی است و به لحاظ آن كه در آینده نوشته خواهد شد و یا باید نوشته شود این واژه بر قرآن اطلاق شده است.
این دیدگاه را نیز به خاطر خلاف ظاهر و بی دلیل بودن نمی توان پذیرفت، ولی میتوان گفت كه معنای كتاب، مكتوب شأنی یعنی نوشتنی «ما من شأنه أن یكتب» است. چنانكه قرآن به معنی خواندنی «ما من شأنه أن یقرأ» و «اله» به معنی پرستیدنی «ما من شأنه أن یعبد» است.
و با این تفسیر، این گونه اشكال ها بخصوص اشكالی كه در مورد «اله» وجود دارد كه منظور معبود به حق است یا مطلق معبود، پاسخ روشنتری می یابد.
در مورد اطلاق كتاب بر قرآن وجه دیگری را میتوان تصور كرد و آن اینكه منظور است نوشتن آن، نوشتن در «لوح محفوظ» و «كتاب مكنون» است و شناخت كیفیت آن منوط به شناختن لوح محفوظ میباشد تا معلوم شود كه چه سنخ كتابتی با آن مناسبت دارد.
مرحوم صدر المتألهین در كتاب اسرار الآیات می گوید: فرق میان كلام خدا و كتاب خدا مانند فرق میان بسیط و مركب است و گفته شده است كه كلام از عالم امر و كتاب از عالم خلق است و كلام وقتی تشخیص یافت كتاب میشود.
«طبق این نظریه كلام اصل و ریشة كتاب است و طبعاً از حیث رتبه مقدم بر آن میشود اما ما تصور می كنیم كه عكس این مطلب درست است و ریشه و اساس و مادر كلام خدا كتاب خداست. زیرا كه این كتابی كه بر جان و دل پیامبر نازل شده و هم اكنون در اختیار ماست صورتی است از حقیقت والایی كه نزد خداست و از آن حقیقت به لوح محفوظ و كتاب مكنون و كتاب مبین ورق منشور و ام الكتاب تعبیر میشود. جایگاه علوم و دفتر علم ازلی خداوند، رمز اصلی و كلید فهم اینكه چگونه قرآن بیان كنندة همه چیز (تبیان كل شی) است.
حال می گوییم وقتی كتاب تشخص پیدا میكند و تنزل می یابد، به صورت كلام به گوش رسول می رسد و كتاب خدا، كلام خدا میشود مگر اینكه كتاب را به معنای كاغذ و مركبی بگیریم كه كلمات خدا در آن و با آن نوشته شده است.»[20]
1- ذكر
«النكر، الحفظ الشیء تذكره. و الذكر الكتاب الذی فیه تفصیل الدین و وضع الملل و كل كتاب من الانبیاء علیهم السلام، ذكر و فی الحدیث: القرآن ذكر نذكروه؛ ای أنه جلیل خطیر فأجلّوه. و قوله تعالی ص و القرآن ذی الذكر، أی ذی الشرف و الذكر و الشرف والفخر و فی صفة القرآن، و فی صفة القرآن، الذكر الحكیم أی الشرف المحكم العاری من الاختلاف.»[21] ترجمه ؟
ذكر در 37 مورد بر قرآن كریم اطلاق شده است.[22]در آیه 58 آل عمران می فرماید:
«ذلك فتلوه علیك من الآیات و الذكر الحكیم»: آن (حقایق) كه بر تو تلاوت می كنیم از آیات الهی و یادآوری حكمت است.
قرآن ذكر است. یعنی آیات آن وسیله ای است برای به خاطر سپردن و به یاد داشتن خدا و قیامت و حقانیت پیامبران و كتابهای آسمانی گذشتگان[23]. قرآن ذكر است؛ یعنی همواره باید آن را خواند و بر زبان جاری نمود.[24] قرآن ذكر است یعنی شناخت خدا را فراموش كرده ایم به یاد میآورد.[25] قرآن ذكر است یعنی از پیامبران و اقوام پیشین و ماجرای آنها بسیار زیاد كرده است[26]
ذكر به خاطر مواعظ و اخبار امت های گذشته است كه در آن هست، و نیز معنی دیگر ذكر شرف است- چنانكه قرآن می فرماید: «و انه لذكر لك و لقومك»[27]: این قرآن شرفی است برای تو و قومت زیرا كه به لغت آن ها نازل شد.»[28] این نام نیز در قرآن بر قرآن اطلاق شده است. با ملاحظه بعضی از آیاتی كه در آنها ذكر به معنای قرآن آمده چنین استنباط میشود كه ذكر به معنی رابطه پیامبر با خداست و منظور ثبت شدن حقایق غیبی در خاطره و ذهن پیامبر است. حقایقی كه از طریق وحی الهی دریافت میكند. همانگونه كه وجود لفظی این حقایق كلام و وجود كتبی آنها كتاب است، وجود ذهنی و عقلی آنها ذكر است. با این تفاوت كه كلام و كتاب هر دو كار خداست و لذا كلام الله و كتاب الله گفته میشود ولی ذكر كار پیامبر است و به همین جهت به قرآن ذكرالله گفته نمیشود.
«البته این برداشتی كه ما از ذكر كردیم منافات و مغایرتی با این ندارد كه بگوییم ذكر بودن قرآن به معنای یادآوری و تذكر احكام و معارف الهی به مردم است و یا بگوییم قرآن از آن جهت ذكر است كه علو و شرف دارد. همچنانكه در لغت به این معانی آمده است.[29] از جمله مواردیكه از قرآن به عنوان ذكر یاد شده است: انا نحن نزلنا الذكر و إنّا له لحافظون.[30]: ما ذكر (قرآن) را نازل كردیم و ما نیز نگهبان آن هستیم.[31]»
2- فرقان
«و الفرقان. القرآن. و كل ما فرق به بین الحق و الباطل. فهو فرقان و لهذا قال الله تعالی. و لقد آیتنا موسی و هارون الفرقان. الفرقان: من اسماء القرآن أی أنه فارق بین الحق و الباطل و الحلال و الحرام.»[32]: و هر چیزی كه بین حق و باطل را جدا سازد آن فرقان است و برای همین خداوند متعال می فرماید: « وهمانا به موسی و هارون فرقان عطا كردیم، فرقان، از اسامی قرآن است به این دلیل كه جدا كننده حق از باطل و حلال از حرام است.
دربارة اصل و ریشة لغت فرقان نیز گفته اند:
«یدل علی تمییز و تنزیل بین شیئین»[33] «فرق» بر جدا سازی و تمییز دادن میان دو چیز دلالت میكند.
«یكی دیگر از نام های قرآن «فرقان» است كه در چندین آیه از قرآن كریم این اسم آمده است.[34] درباره فرقان دو نكته را متذكر می شویم كه :
1- فرقان اسم خاص قرآن نیست و به كتب آسمانی دیگر نیز اطلاق می شود، بطوریكه در خود قرآن به كتاب آسمانی موسی فرقان اطلاق شده است.
ولقد آتینا موسی و هارون الفرقان.[35]
همانا به موسی و هارون فرقان را دادیم.
2- از بعضی از روایات ائمه معصومین استفاده میشود كه فرقان به همة قرآن اطلاق نمیشود بلكه به محكمات آن اختصاص دارد. امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن همة كتاب است و فرقان محكماتی است كه عمل به آن واجب است.[36]
در تعابیر ائمه معصومین فرقان به عنوان یك امر محكم و استوار معرفی شده است؛ چرا كه با جدا سازی میان حق و باطل ، هر چه بماند روشن و محكم است؛ معلوم میشود كه باطل و حرام كدام است و نباید گرد آن گشت و حق و حلال كدام است تا به آن عمل شود.[37]
3- صحف
صحف جمع صحیفه و صحیفه در اصل به معنای شیء گسترده است. در آیات قرآن، مفاد صحیفه به معنای كتاب بسیار نزدیك و منظور، لوحه های نورانی و غیرمادی است كه مفاد وحی بر آنها ثبت شده است.
كلمة صحف در دو جای قرآن[38]، در مورد این كتاب بزرگ به كار رفته است:
«رسولاً من الله یتلو صحف مطهره»[39] فرستاده ای از سوی خدا كه صحیفه هایی پاك را تلاوت میكند.
4- حدیث و احسن الحدیث
اصل این لغت یعنی، چیزی كه پیشتر نبوده و هم اكنون هست. از همین رو به سخن و گفتار حدیث می گویند. چون از آن چیزی پی در پی و نو به نو ایجاد می گردد.[40]
معانی دیگری كه ملازم همین معنای اصلی و مصادیق آن مفهوم است برای این لغت ذكر شده است: حدیث در مقابل قدیم میآید (یعنی : نو ، تازه) و حدیث یعنی پدیده ای جدید و حدیث یعنی خبر؛ چه خبر كوچك و كوتاه و چه خبر مفصل و مبسوط.[41]
قرآن حدیث است یعنی از نسخ گفتار و كلام است[42]. «الله نزل احسن الحدیث كتابا متشابها شانی …» بهترین سخن و نیكوترین گفتار و زیباترین كلام است.[43] سخنی است نو و تازه و جدید كه پیشتر هیچ سابقه نداشته است.[44]
و اینكه قرآن «محدَّث» است یعنی، آیه ها و سوره هایش پی در پی و نوبه نو نازل می گردد و به تكرار به گوش شنوندگان خوانده میشود تا آنان را به خود آورد.
و اینكه قرآن «محدِّث» است یعنی احداث ذكر میكند و تذكرات و تنبیهاتی به وجود میآورد»[45]
حدیث به معنای «سخن» و «احسن الحدیث» به معنای «بهترین سخن» است.
[1] مفردات الفاظ القرآن الكریم، راغب اصفهانی. تحقیق صفوان عدنان داودی و ذی القربی دوم، 1423 هـ.ق. لبنان ص 668
[2] مفردات قرآن، حمید محمدی- دارالعلوم- دوم- 81- تهران
[3] مجمع البحرین جلد اول ص 337 CD نور 2 .
[4] بقره، 185
[5] نساء، 82
[6] قرآن شناسی، محمدتقی مصباح یزدی- نگارش محمود رجبی- موسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی- پائیز 80- تهران- ص 30.
[7] برای اطلاع از اقوال و وجوه مختلف در این زمینه ر.ك. البرهان فی علوم القرآن- زركشی- بدرالدین محمد- دارالفكر- بیروت. ج1. ص 347 تا 350.
[8] معجم المقاییس اللغه. ابوالحسین احمد بن فارس بن زكریا- تحقیق عبدالسلام محمد هارون- الجزء خامس- چاپ اول- قاره. 1369 هـ.ق. متوفای 395هـ. ناشر: دارالاحیاء الكتب العربیه ص 78.
[9] قیامت / 17
[10] النبأ العظیم نظرات جدیدة فی القرآن، دراز، محمد عبدالله (م 1394هـ)، چاپ سوم، كویت، دارالقلم ص 13.
[11] القرآن الكریم، علامه سید مرتضی عسگری، توحید نشر، چاپ اول- بیروت- 1415. ج 1، ص 264.
[12] لسان العرب. ج1 ص 699.
[13] مجمع البحرین، ج2، ص 654، لوح فشرده قاموس النور- مركز تحقیقات كامپیوتری علوم اسلامی
[14] معجم المقاییس اللغة، ابوحسین احمد بن فارس زكریا، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، اول- قاهره- دار الاحیاء الكتب الاسلامیه، ج 5، ص 158.
[15] سیری در علوم قرآن- یعقوب جعفری. اسوه. دوم. سال 75 ص 18
[16] و سایر موارد عبارتند از: بقره/ 176 و 231- آل عمران/ 7- نساء/ 105و 113 و 127 و 136 و 140- مائده/48 - انعام/ 114. اعراف/ 196- یونس/ 1 و 37 - یوسف/ 1- رعد/ 1- حجر/ 1- نحل/ 64 و 89- كهف/ 1- مریم/ 16 و 41 و 51 و 54 و 56- شعراء/2- قصص/ 2 و 86- عنكبوت/ 45 و 47 و 51- لقمان/ 2- سجده/ 2- فاطر/ 31 و32- زمر/ 1 و 2 و 41- مؤمن/ 2- شوری/ 17 و 52- زخرف/ 2- دخان/ 2- جاثیه/ 2- احقاف/ 2
[17] بقره/ 2
[18] فاطر/ 29 و سایر موارد انفال/ 57- توبه/ 36- احزاب/ 6
[19] البرهان فی علوم قرآن ج 1 ص 347
[20] سیری در علوم قرآن، ص 19
[21] لسان العرب، ج 4، ص 311، لوح فشرده قاموس نور.
[22] و سایر موارد عبارتند از : حجر/ 6و 9- نحل/44- یس/11- ص/8- فصلت/41- قمر/25- قلم/51- ص/1- فرقان/ 18 و 29- زخرف/5- یس/ 69- طه/99- طلاق/ 10- ص/ 49- صافات/3- مرسلات/5- انبیاء/ 50- یوسف/104- ص/ 88- تكویر/ 27- قلم/ 52- زخرف/44- انبیاء/24- ص/8- كهف/101- طه/124- مومنون/110- انبیاء/42- زخرف/36- كهف/28- نجم/29- مومنون/71- انبیاء/10
[23] كهف-63
[24] احزاب-41 ، اعراف -205
[25] كهف 24، بقره 40
[26] ص 41 و 45
[27] زخرف-44
[28] ترجمة اتقان فی علوم القرآن. جلال الدین عبدالرحمن سیوطی- مترجم: مهدی حائری قزوینی. ج 2- 76- امیركبیر ج1 ص 185.
[29] المصباح المیز، محمد ؟؟؟- مصحح محی الدین عبدالحمید- م 770 هـ. الجزء الاول. الازهر الشریف- مصر ص 253.
[30] حجر-9
[31] سیری در علوم قرآن- ص 17.
[32] لسان العرب، ج 10، ص 302
[33] معجم المقاییس اللغه. ج 4، ص 493.
[34] بقره- 53، بقره 185، آل عمران-4 ، انفال 41 ، انبیا 48 ، فرقان 1 .
[35] انبیا 48
[36] اصول كافی ج 2 ص 630 - سیری در علوم قرآن ص 14
[37] تفسیر امیرالمومنین (ع) النور المبین فی التفسیر المانثور عن امیرالمومنین (ع)، رایحه. ج اول، 1382، تهران. نادر فضلی ج 1، ص 192.
[38] عبس 13
[39] بینه 2
[40] معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 36
[41] لسان العرب، ج 2 ص 131 و 133، لوح فشرده قاموس النور
[42] طور-34 ، اعراف-185 ، مرسلات-5، یوسف-111
[43] زمر-23
[44] نجم 59، 90
[45] تفسیر امیرالمؤمنین. ج 1 ص 97.